تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دڵ هەڵکنیان
دل برافکندگی، دل برافکندگی شدن، دل سرد شدن.
دڵ کورکیان
خارخاردل، هَوَس کردن.
دڵ گەوایی دان
دل گواهی دادن، گواهی دادن دل.
دڵشکیان
دل شکستگی.
دڵنەمان
دل نواز، دل جو، دل دار، مهربان.
دڵگران
دل گران، سرگران، دل گیر، دل تنگ، دلخور، دژم، اندوهگین.
دۆخان
دۆکان
دُکان.
دۆڵیان
دۆڵیان
تالاب، سَنگاب. (آب باران که در گودی سنگ می ماند، و عابرین می خورند.)
دیاری دان
پیدا شدن، پدیدار شدن، نمودار شدن، آشکار شدن، جلوەگر شدن.
دیان
دَندان، دَند، گز، گاز.
دیان بەردەم
دیان تواشاکردن
دیان تێژ کردن
دیان تێژەو کردن
اَلچَخت، بَیوس، آزیدن، دندان تیز کردن. (طمع کردن، مجاز است.)
دیان زیادی
هَریار، هَژهار.(دندان اضافی که اسب یا انسان در می آورد.)
دیان شاش
تُنُک دندان، دندان تُنُک.
دیان قڕۆڵ
کرَو، پوک، دندان کرَو، دندان پوک.