تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



گان حەرام
جهمَرز
گاوان
گاوبان، پاده بان، گوبان، گواره بان، گوباره بان، گواره وان، گواره بان، کَواره بان، کَواره وان
گاوەخان
گاوخان (مقداری زمین که یک جفت گاو در یک روز آن شخم ببرد «33*33» تقریباً هزار زرع مربع)
گاوەزوان
گاوزبان، اَنوپا، فَریر
گاڵ دان
آغالیدن
گران
گران، ساریس، ارجمند، اَرجدار، بهادار، گرانبها، بیشبها، گرانمایه
گران کردن
گردەکان
گریان
گریه، زَنج، شَم، زراری، پَرژَک، گری، گریستن، گرستن، گریه کردن، بهانستن، زَنجیدن، زاری کردن، شمیدن
گریان
گریان، شمان، زَنجان، گریه کنان، (ضد خه نان)
گریان
سوختن، روشن بودن، شولەوَر بودن.
گریان شادی
شَکَرگریه، شَکَرریزی، شَکَرریز، گریەی شادی
گزگ دان
جاروب زدن.
گلان
تلوبازی.
گلیان
غَلتیدن، غَلطیدن، شکوخیدن، افتادن، ازپای درآمدن.
گلێران
تلَو بازی.