تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پشتیوان
بالش، بالین، بالشت.
پشکیلان
کَچەبازی. (با هر دو دست بازی کنند.)
پشکیلان
پشیان
پاشیده شدن، شپیخته شدن، اشپوخته شدن، پشَنجیده شدن.
پف دان
پله به ناوا دان
پلکەزدان
پافشاری، ایستادگی، پاداری، پایداری.
پلیان
غَلتیدن، گَردیدن، تَلیدن، تلو خوردن.
پلیکان
آغشته شدن، آگَسته شدن، آلوده شدن، جُتره شدن.
پلەترازیان
سُست شدن، پشیمان شدن، پله از جا درآمدن.
پلەترازیان
اَنگُشت رها شدن، اَنگُشتَک در رفتن، تلنگ در رفتن. (غفلتاً گلوله از بین انگشت رها شدن.)
پلەزیقان
شادی، شادمانی، خوشی کردن، شادی کردن. (با انگشتک زدن.)
پلەنیان
آغالیدن، اغاریدن، برانگیختن، شورانیدن، فژولش.
پلەکان
پله، پلَّکان، پَغنه.
پلەکان حەوز
پوورەدان
تودەزن. (پرواز کردن بچه زنبور از لانه و تشکیل جدید آن.)
پووزەوان
بادیج، وادیج. (چیزی است مانند ساق جوراب که شاطران پا کنند.)
پووش دیان
خلاشه، دندان پَریز، دندان آپریز، دندان بَریز، دندان پَریش، دندان آپریش، دندان فَریش، دندان آفریش، دندان فَریز، دندان آفریز، دندان کاو.
پوویان
پودَن، پوسیدن، پوسیده شدن.
پچڕیان
تیکه شدن، پاره شدن، گسیخته شدن.