تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



نشان
نشان، نشانه، بُنَک.
نشان
نشان، نیشان، نشانه، مدال.
نشان
نشان، جقه.
نشان دان
نشان دادن، آموختن.
نشتمان
پند، نشیم، نشیمن، نشیمنگاه، نشستنگاهو میهن.
نمایان
نمایان، نمودار، هوَیدا، پیدا، پدیدار، آشکار.
نهێودان
نووسیان
چَسپیدن، (کرمانجی است.)
نووچ دان
خَمیدن، سَکَرفیدن، شکَرفیدن، شکوخیدن، سکَندری خوردن، بەسَردَرآمدن، زانوبەزمین زدن.
نۆجوان
نَوجوان، نَورَسیده، نَوچه. (جوان خط نداده)
نیان
نهادن، گذاشتن.
نیان
نرم، آرام.
نیاوەزیان
نَتوانستن، ندانستن. (عقل نرسیدن)
نیشتمان
پِند، نشیمَن، نشیمَنگاه، نشَستَنگاه.
نیمەگیان
نیم جان، نیمەجان. (نیم جانی باقی دارد.)