تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



لێدان
زَدن.
لێدان
زدن. (زدن در مثلاً)
لێدان
زدن. (زدن خیمه مثلاً)
لێدان
زدن. (زدن به آب مثلاً)
لێدان
زدن. (شیپور زدن مثلاً)
لێقۆمیان
شکسته شدن، وَرشکست شدن، گدا شدن، پریشان شدن.
لێنیان
بار کردن، پُختن. (آش مثلاً)
لێنیان
لێنیان
لێویان
دیوکُلوج شدن، نیدُلان دار شدن، دیوانه شدن.
لێویان
نیرنود.
لێویان
لێوەشیان
لێژەودان
سَرازیر کردن، ریختن.
لێکێشان
کشیدن، کشاندن، گُشنی دادن.
لێگۆڕیان
رَمژَکیدن، گَوهریدن.
لەتردان
تلشو خوردن، غَلتیدن، غَاطیدن. (اینوَر و آنوَر شدن)
لەخشیان
لەسێخ دان