تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



شیرەدان
سیاه خُمره، شیره دان (زن گنده سیاه رنگ)
شیلان
شیلان، جیلان، عَنّاب
شیپۆڕان
جنگ، دادوبیداد
شێران
شیریا خت (قسمی از قمار است که پول را به هوا می اندازند دیگری شیریاخط می گوید اگر مطابق گفته او به زمین آمد می برد و الا می بازد)
شێلان
چلاندن، شلاندن، مشت و مال، مالیدن
شێویان
شولیدن، شولیده شدن، شیویدن، پشولیدن، ژولیدن، آشفته شدن، بهم خوردن، درهم شدن، پریشان گشتن، قاطی شدن، آمیخته گشتن، گم شدن
شەبسسان
شبستان، شبخانه، سرداب، سردابه
شەتەن دان
سفت کردن، سخت بستن
شەربەشاران
جنگجو، جنگی، سلحشور، شورسَلَح
شەریان
رگ جان، رَگ جُنبیده
شەشەڵان
شَشه، شش یندان (شش روز اول شوال)
شەق تێهەڵدان
اُردنگ زدن، تُکئ پا زدن، شَلَخت زدن،
شەق لەخۆدان
اُردنگی به خود زدن
شەلان
لنگ لنگان
شەلان شەلان
لنگلن لنگان
شەمدان
شمدان، شمسوز
شەوان
شَبان، شَوان، شب ها